با تعجب سرم و بلند کردم که نگاهم به دوتا گوی آبی براق گره خورد. با تعجب به برق و زیبایی دریای چشماش خیره شدم که با صدای جذاب مردونه و بمش گفت:_بیشتر مراقب باشید.بعد هم از کنارم رد شد. منگ به رفتنش خیره شدم و بوی عطر سرد و تلخش و استشمام کردم.
درباره این سایت